پخش تلویزیونی روایت جانباز شهیدی که از دفاع مقدس به دفاع از حرم رسید
به گزارش نوید شاهد، همرزمان دوران دفاع مقدس و مدافع حرم شهید حاج «حمید ضیایی» جانباز یک پا قطع دفاع مقدس که در سوریه به شهادت رسید، میزبان عوامل برنامه تلویزیونی «از آسمان» بودند و از روزهای حماسه، جهاد و شهادت شهیدشان سخن گفتند.
این روایتها در قالب مستندی با عنوان «زندگی با پای مصنوعی» تولید شده است که روز پنجشنبه یکم مهر ماه 1400 حوالی ساعت 13:00 از شبکه دو سیما پخش میشود.
در متن خواندنی و اثرگذاری که سازندگان برنامه «از آسمان» در اختیار نوید شاهد قرار دادهاند، آمده است:
هوالحکیم
شهید حمیدرضا ضیایی
بارها در تصاویر به جامانده از دوران دفاع مقدس، نوجوان هایی را دیدهایم که در خط مقدم میجنگیدند ...
همان دانشآموزهایی که تربیت شدۀ مکتب امام روحالله (ره) بودند و وارث نوجوانهای شهید کربلا ... این
برنامه گذری بر زندگی یکی از همان بچه مدرسهایهاست ...
«حمیدرضا ضیایی» تازه پشت لبش سبز شده بود که راهی جبهه شد ... بچههای لشگر ده حضرت سیدالشهداء (ع) او را خوب بخاطر دارند ؛ یک پسر شاد، سرزنده و نترس ... آنوقتها نوجوانها برای حضور در جبهه، خیلی به این در و آن در میزدند؛ از دستکاری شناسنامه گرفته تا التماس و خواهش و گریه ...
حمیدرضا در خانوادۀ پرجمعیت و مومنی بزرگ شده بود ... رنگ و بوی مسجد و بسیج و هیئت داشت ...
آدمی نبود که با یکبار رفت، آرام شود و در خانه بماند ... ضیایی بارها برگۀ اعزام گرفت و رفت منطقه ...
دست آخر خدا مزد این ایستادگی و کم نیاوردنش را با نشان جانبازی ، پرداخت کرد ... سال 66 ، پای چپش را در شلمچه جاگذاشت و برگشت ... این اعزام آخری «حمیدرضا» به منطقه برای خودش حکایت شنیدنی و جالبی دارد ...
زندگی با پای مصنوعی ، آنهم در اوایل جوانی ، او را از تک و تا نینداخت ... حمیدرضا بیدی نبود که با این بادها بلرزد ... بعد از پایان جنگ ، بسیجی جانباز «حمیدرضا ضیای» وارد میدان زندگی شد؛ با همان حس
جاماندن از یاران شهید و آرزوی شهادت ...
آقای «ضیایی»، اهل پذیرفتن شرایط نبود ؛ یاد گرفته بود که شرایط روزگار را با توکل و تلاش خودش تغییر بدهد ... حاج «حمید»، هیچوقت رخت و لباس فرهنگی و اعتقادیش را کنار نگذاشت ... با وجود فعالیت در کار آزاد ، همچنان خودش را یک بسیجی میدانست ...
حاجی در دهههای هفتاد و هشتاد هجری خورشیدی ، در حوزۀ کسب و کار ، به هر چیزی که میخواست رسید اما همچنان ، دلش هوایی شهادت بود تا اینکه در دهۀ نود ، خدا یکبار دیگر دروازۀ حماسه، جهاد و شهادت را در جبههای جدید باز کرد ...
باز هم حمیدرضا پاشنۀ کفش را بالا کشید و به این در و آن در زد برای اعزام ... شش ماهی دوندگی کرد تا سرانجام ، مجوز رفتنش جور شد ... انگار برگشته بود به دهۀ شصت و دوران نوجوانیش ... حاجی در سوریه به جمع بچههای مخلص و گمنام زینبیون پیوست ...
زینبیون بچههای رشید و بیباک سپاه اسلام هستند که تمام قد در برابر تکفیریها ایستادند ... بچههایی
که خطرهای زیادی را به جان خریدند برای جان دادن در مسیر دفاع از حریم اسلام و اهلبیت (علیهم السلام)
...
حاج حمید در سوریه با منش و اخلاق ویژهاش ، محبوب دلها شد ... لشگر زینبیون حاج «قاسم»، خیلی دوستش داشتند ... جنم و شجاعت بالایی هم برای قبول مسئولیت و انجام مأموریتهای سخت و نفسگیر داشت ...
این اواخر، خانه و زندگیاش را برده بود قم و در جوار حضرت معصومه (س) زندگی میکرد ...
زندگی در حریم باصفا و جانبخش آنجا، اثر زیادی بر حال و هوای دلش داشت ... حاجی همیشه به اطرافیانش میگفت مراقب چشم و زبان و افکارتان باشید تا شهادت نصیبتان شود ...
اعزام آخرش به منطقه باز هم با هزار اما و اگر همراه شد ولی هرطور که بود خودش را رساند ... حاج حمید یک عمر شهادت یارانش را دید ؛ یک عمر در یادوارهها و مراسمهای مختلف ، از شهدا برای مردم حرف زد
... یک عمر صادقانه و بیریا دنبال شهادت دوید
در سوریه هر کاری که از دستش برمیآمد را انجام میداد ؛ بدون تکلف ... حاجی هیچوقت در طول عمرش دنبال نام و نشان و عنوان نرفت ...
حضورش در جبهۀ مقاومت هم مثل دوران دفاع مقدس ، خط پایان نداشت ... آنقدر رفت تا بالأخره ، به چیزی که میخواست رسید؛ آنهم در نقطۀ پایان داعش ، ایام آزادسازی شهر بوکمال سوریه ... درست سیسال پس از جانبازی در شلمچه ...
ناز پرورد تنعم نبرد راه به دوست / عاشقی شیوه رندان بلاکش باشد
آخر قصۀ آقا «حمیدرضا» هم ، یکجور خاص رقم خورد ... در هفتههای پایانی عمرش به سفر حج مشرف شد
... از مکه که آمد ، ساکش را برداشت و رفت کربلا ... نزدیک بود که کار اعزامش به سوریه لغو شود اما ، ثبتنام شهدا ، دست این و آن نیست ... بعد از زیارت عتبات متبرکۀ عراق ، حاجی خودش را به کاروان مدافعین حرم رساند
پیکرش که برگشت ، رفقا برایش سنگ تمام گذاشتند ... وداع بیاد ماندنی ، تشییع باشکوه و تدفین در قطعه بیست و چهار گلزار شهدای بهشت حضرت زهرا (س) ... گویی از صحبت ما نیک به تنگ آمده بود /
بار بربست و به گردش نرسیدیم و برفت ...
در این برنامه حرفمان به شهدای عزیز و تا ابد مظلوم زینبیون رسید ... اگر گذرتان به گلزار شهدای بهشت حضرت معصومه (س) شهر قم افتاد حتما" سری به قطعه زینبیونش بزنید.
اینجا مدفن رزمندههایی است که با صد هزار مشکل ریز و درشت اجتماعی و امنیتی در سرزمین مادریشان خودشان را به سوریه رساندند.... و چه خوب جنگیدند و چه خوب شهید شدند. زینبیون مصداق آیه 218 سوره مبارکه بقره هستند که میفرماید: کسانی که ایمان آورده و کسانی که هجرت کرده و در راه خدا جهاد نمودهاند آنها امید به رحمت پروردگار دارند و خداوند آمرزنده و مهربان است ...
خدایا به حق حضرت زینب (س) و به حرمت شهدای زینبیون ، فرج آقا و مولایمان را برسان تا عالم و آدم ، به روزهای خوب خلقتت برسند ...
أللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم .....
گفتنی است برنامه «از آسمان» با تهیه کنندگی و کارگردانی «امیر خورشیدیفرد»، تصویربرداری و تدوین «سعید سلیمانی»، نویسندگی «حمید بناء»، گویندگی «نادر گهر سودی»، دستیار نور و تصویر «مرتضی اعطاسی»، روابط عمومی «عباس خورشیدیفرد» و تهیه شده در گروه معارف اسلامی شبکه دو سیما تولید و پخش میشود.
انتهای پیام /